صبح های پنجشنبه دلم می خواهد بروم خانه مادربزرگ!دلم میهمانی و سفره رنگارنگ میخواهد. آغوش مادرانه و خنده های دورهمی.
انگار دنیا با همه وسعتش برایم تنگ می شود. تنها کاری که آرامم می کند،این است که به جای غصه خوردن و دل تنگی، کفش های کتانی مشکی ام را بپوشم و راه بیافتم.
آنقدر قدم بزنم که از یادم برود که از همه دورم.
خدا را شکر به خاطر همه نعمت هایش!
های ,پنجشنبه ,دلم ,راه ,بیافتم ,آنقدر ,که از ,و راه ,بپوشم و ,را بپوشم ,راه بیافتم
درباره این سایت